یادداشت برای همسری
صادق عزیزتر از جانم به یک چشم به هم زدن 9 ماه سپری شد و در این مدت دلسوزی ها و فداکاریها و همدردی های تو بود که اینچنین من راشاد و سلامت نگه داشت و سختی های دوران بارداری را برایم شیرین و قابل تحمل ساخت.نمیدانم چگونه قدردان زحماتت باشم.چه شب بیداریها که با من تحمل کردی و چه اشک ها که از گونه های خیسم زدودی و چه رنج ها که به خاطر من متحمل شدی.هیچوقت نمیتوانم اینهارا جبران کنم فقط از خدا میخواهم دعاهایت را مستجاب کند و انچه خیر است را برایت مقدر سازد و همیشه تورا برای من نگه دارد.سلامتی ، شادکامی ، پیشرفت روز افزونت آرزوی من است. همسر مهربانم -بابای پسرم-صادق جونم خیلی دوست دارم.خیلی ...